برو جمع کن خودتو
ب وبلاگ خودتون خوش اومدید نظر یادتون نره نظر تبلیغاتی حذف میشه دمتون گرم لوگوی مارو هم تو وبلاگ یا سایتتون بزارید

 

یک دانشجوی مهندسی عاشق سینه چاک دختر همکلاسیش بود
بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرد
...
اما دختر خانوم داستان ما عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد. بعدم پسر رو تهدید کرد که اگر دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه، به حراست میگه
روزها ازپی هم گذشت و دختره واسه امتحان از پسر داستان ما یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت " من هم تو رو دوست دارم، من رو ببخش اگر اون روز رنجوندمت
"اگر منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکن.
ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد.
چهار سال آزگار کذشت و هر دو فارغ التحصیل شدند. اما پسر دیگه طرف دختره نرفت.!!
نتیجه اخلاقی این ماجرا. .
.
هی فلانی پسرای مهندسی هیچوقت لای کتاب ها و جزوه هاشون رو باز نمیکنند.!!

 

 

اگه از این مطلب خوشتون اومد روی عکس زیر کلیک کنید 

خداییش بزنید 1 دقیقه هم طول نمی کشه

بزنید دیگه جون مادرتون

زدید رو عکس یه صفحه باز میشه

اونجا [vote] رو بزنید

Top Blog

من که این همه مطلب میزارم

بزنید دیگه



نظرات شما عزیزان:

AsSal
ساعت19:00---27 آذر 1391
like

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







+ نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت 17:21 توسط MoBiN |